عکس آبگوشت قرار معنوی

آبگوشت قرار معنوی

۲۵ آذر ۰۰
#قرار-معنوی
#شهید-مجید-قربانخانی

ظرف گوشت کوبیده مخصوص پدر و پسری👬

آبگوشت نکوبیده هم مخصوص مادر و دختری👭

تو رو خدا عشق کردید میزان تفاهم رو 😬😬

ماجرای همیشگی خونه ما با دیگ آبگوشت و دیزی 😅😅😅

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

مادر که لحظه‌ای نمی‌توانست یک جا بنشیند و دوست داشت گرداگرد پسرش باشد و برایش لالایی بخواند، برای مهمان‌های مراسم وداع پسرش می‌گوید: «بعد از سه سال، روسری‌ام را عوض کرده و سفید پوشیده‌ام. مجیدم را به علی اکبر امام حسین(ع) بخشیدم. چند وقت پیش که کربلا بودم، در بین الحرمین سفره حضرت رقیه(س) انداخته بودیم و نمی‌دانستم تا برگردم  در روز تولد حضرت علی  اکبر(ع)، مجید را به من بر می‌گردانند.»😔😔😔

مادر می‌گوید:«مجید می‌گفت خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام که به من گفتند بعد از یک هفته مهمان خودم هستی و روز هشتم به شهادت رسید. مجید من، از پهلو هم تیر خورده بود و استخوان‌هایش سوخته و تکه تکه است. سه سال است که مهمان مادرش بود و حضرت زهرا(س) برای مجید، علی اکبری لالایی می‌خواند، اما من باید علی اصغری لالایی بخوانم و از صبح برایش لالایی خوانده‌ام.»😭😭😭


پسری که علی اکبری رفت اما علی اصغری برگشت. پیکری که فقط چند تکه استخوان سوخته از آن باقی مانده است و حالا بعد از سه سال و چند ماه برگشته بود تا دل بی‌قرار مادر را آرام کند.😞😞😞

کاش شرمنده شهدا و خانواده شان نباشیم
😓😓 😓😓
...